اگر نمی دانید چطور باورهای محدودکننده ذهنیتان را کشف کنید، این پیدیاف رایگان را دانلود کنید.
۱۶ روش کشف باورهای مانع ذهنی
همه ما آرزوی یک زندگی خوب و راحت و ثروتمندانه را داریم اما چرا عدهای تنها به این آرزو میرسند و بقیه در حسرت این اتفاق میمانند؟ تفاوت افرادی که موفق میشوند با افرادی که موفق نمیشوند در چیست؟
تا قبل از سال ۱۹۵۴ باوری عمومی وجود داشت تحت این عنوان که: انسان هرگز نمیتواند یک مایل را در کمتر از چهار دقیقه بدود. (حتی برداشت پزشکی نیز بر این باور بود که اساساً توانایی، ظرفیت و فیزیولوژی بدن انسان طوری است که نمیتواند یک مایل را کمتر از ۴ دقیقه بدود.) این باور اینقدر عمومی و فراگیر شد که هیچ دوندهای سعی نکرد این رکورد را بشکند چون غیرممکن بود. سپس یک دونده به اسم «راجر بنستر۱» توانست در حضور ۳۰۰۰ تماشاگر این رکورد را بشکند. با این کار باور ذهنی دیگر دوندهها به اینکه شکستن این رکورد نشدنی است به همریخت. دوباره ۶ هفته بعد یک دونده استرالیایی به نام لاندی ۲ این رکورد را یک ثانیه کاهش داد. از آن به بعد بیشتر از ۱۰۰ دونده این رکورد را شکستند.
این جملات برای شما آشنا هستند؟ من دوست داشتنی نیستم، من موفق نمیشوند، من توانایی مقابله با این مشکل را دارم، پول به راحتی به دست نمیشوند آید، دنیا محل ترسناکی است، مرد خوب پیدا نمیشوند شود.
اینها نمونهای از باورهای ذهنی ما هستند که هر روزه با آنها زندگی میکنیم، با آنها مشورت میکنیم، با آنها تصمیم میگیریم، با آنها حرکت میکنیم و با آنها موفق میشویم یا نمیشویم.
باورها پایههای دنیای درونی شما را ایجاد میکنند و قوانینی وضع میکنند که چگونه با دنیای بیرون رفتار کنید. باور داشتن به چیزی به این معنی است که شما بدون هیچ دلیل و مدرکی و کاملاً با اعتماد، واقعیت موضوعی را میپذیرید و هیچ شکی به ماهیت وجودی آن موضوع ندارید.
باورها دریافت شما از واقعیت را فیلتر میکنند و شما تنها چیزی را از واقعیت «برداشت» میکنید که باور آن را در ذهن دارید.
باورها واقعیت را تحریف میکنند. هر باوری یک تعمیم از دنیای اطراف است و هر تعمیمی یک واقعیت تحریفشده است.
سیستم باوری شما یکی از قویترین نیروهایی است که بر تصمیمی که میگیرید تأثیر میگذارد. نحوهای که شما به اتفاقات زندگی واکنش نشان میدهید.
تعریف باور: باورها اعتقاداتی هستند که در مورد خودتان، دنیای اطرافتان، رفتارها و توانمندیها و شخصیتها دارید. این اعتقادات عمیقاً در ناخودآگاه شما ریشه دوانده و در همه زندگی شما، بدون اینکه از آنها اطلاعی داشته باشید، نقش مثبت یا منفی بازی میکند.
باورها میتوانند مخرب باشند مثل:
البته باورها میتوانند مؤثر هم باشند. مثل:
اینها تنها نمونهای از چند باور در ناخودآگاه شماست.
در ارتباطات باور شما میتواند یک دوستی عاشقانه، ازدواج و یا یک خانواده را ایجاد کند و یا از هم متلاشی کند. اگر اعتقاد داشته باشید عشق در دنیا کم است و فقدان عشقِ خوب وجود دارد درنتیجه یا به هرکسی که سمت شما بیاید جذب میشوید و یا کلاً از یافتن شریک خوب ناامید میشوید.
اگر اعتقاد داشته باشید آدمها قابلاعتماد و جالب هستند بهسادگی با بقیه دوست میشوید. اگر اعتقاد داشته باشید “من خوب نیستم” از رفتن به جمعهای غریبه خودداری میکنید چون ممکن است فکر کنید دیگران شما را قضاوت میکنند و میفهمند که تظاهر میکنید و واقعاً خوب نیستید.
باورهای شما از انتخاب رشته و کار گرفته تا همهی مسائل مربوط به کار را تحت تأثیر قرار میدهند. اگر فکر کنید “آدم باکفایتی هستید” بهسادگی دنبال یک کار با چالش و خوب میگردید. اگر فکر کنید “من توانمند نیستم” یا “شکست میخورم” سراغ انتخاب رشتههای موردعلاقه خودتان که توانمندی بیشتری میخواهد نمیروید.
بعضی از باورها نامتعادل و نادرست مثل: “من مهم نیستم” میتواند مانع از این باشد که در برخورد با بیماریها به پزشک مراجعه کنید. باور “دنیا پر از خطر است” یا باور “من سریع بیمار میشوم” یا “خانواده من ازنظر ژنتیک مشکل دارد” باعث میشود شما سریعتر از دیگران بیمار شوید.
کاملاً مشخص است که باورهایی مثل “کمبود وجود دارد” “من لیاقت زندگی خوب را ندارم” “دارایی بهسختی به دست میآید” و تکرار این باورها چگونه میتواند دارایی را از شما دور کند.
ذهن ما از دو قسمت خودآگاه و ناخودآگاه تشکیل شده است. ذهن ناخودآگاه ۹ برابر قویتر از خودآگاه ماست و چیزی است که زندگی ما را تشکیل میدهد. همه نتیجههایی که از زندگی میگیرید را به خاطر افکار، باورها و خاطرات موجود در ناخودآگاهتان میگیرید.
اما چیزهایی که در ذهن ناخودآگاهتان وجود دارد در مجموع طرز تفکر و ذهنیت شما را تشکیل میدهد و شما بر پایه این طرز تفکر زندگی میکنید. تغییر طرز تفکر و تغییر ذهن ناخودآگاه کاملاً ممکن و شدنی است -البته به زمان نیاز دارد-
وقتی باورهای منفی شما تغییر میکند، حال و هوای درونی شما نیز تغییر میکند. احساس سبکی و آزادی بیشتری دارید و گویا زنجیرهای اسارت را از پای شما بازکردهاند.
وقتی باورهای منفی شما تغییر میکند شما دنیای درونتان را تغییر دادهاید. عقاید، افکار، دیدگاه و همهچیز در درونتان عوض میشود و نتیجه این تغییر درونی تغییر دستاوردهای بیرونی شما نیز هست.
وقتی باورهایتان عوض میشود در برخورد با شرایط انسان متفاوتی میشوید. اگر قبلاً در شرایط خاص، واکنشی خاص نشان میدادید، این بار واکنشهایتان عوض میشوند و حتی میتوانید آگاهانه انتخاب کنید چه واکنشی نشان دهید. مثلاً فکر کنید هر بار که کارمند شما کاری را نادرست انجام میداد شما ناخودآگاه عصبانی میشدید و فریاد میکشید اما با تغییر باورهای درونیتان میتوانید این واکنش ناخودآگاه را تغییر دهید و روشی دیگر پیدا کنید. اقدامات واکنشی شما به باورهای درونی شما متصل هستند که از ناخودآگاهتان میآیند. در فصلهای بعدی در این رابطه بیشتر توضیح خواهم داد.
تغییر باورها با روشهای معمولی تفکر منطقی و پیدا کردن دلیلهای منطقی مبنی بر اینکه این باور نادرست است و باید تغییرش دهم، تغییر نمیکنند. باورهای شما طی یک دوره زمانی و با سند و مدرک غیرقابلانکار خاطرات در ناخودآگاه شما ثبت شدهاند و چون با احساسات شما درهمآمیختهاند پس شما نمیتوانید تنها با تکیهبر تفکر آگاهانه خود آنها را حل کنید. بلکه نیاز دارید به سطح ناخودآگاه رفته و این کار را انجام دهید.
تغییر باورها زمانگیر است. راههای مختلفی برای این کار وجود دارد که من سعی میکنم مهمترین و بهترین و سادهترین آنها را در این کتاب برای شما بنویسم؛ اما در این راه مسیر تغییر باور نیاز دارید با خودتان مهربان باشید. خودتان و باورهایتان را قضاوت نکنید. دیگرانی را که در ایجاد این باور نقش داشتهاند سرزنش نکنید. شما با این کار نهتنها نمیتوانید باورهایتان را تغییر دهید بلکه احساسات دیگری مثل خشم و نفرت از خودتان و دیگران در ذهنتان ایجاد میکنید که چهبسا باوری جدیدی برای شما رقم بزند.
باورهای ما بهسادگی تغییر نمیکنند اما این روند سخت هم نیست. باورها با مداومت و پشتکار ما تغییر میکنند. با اشتیاقم به شناختن بیشتر خودمان.
اگر نمی دانید چطور باورهای مانع ذهنیتان را کشف کنید، این پیدیاف رایگان را دانلود کنید.
۱۶ روش کشف باورهای مانع ذهنی
DOWNLOAD
از کشف ناخودآگاهتان لذت ببریدراهنمای کشف باورهای ذهنی
ایمیل خود را وارد کنید
آیا همیشه تیپ خاصی از آدمها سر راه شما قرار میگیرند؟ آیا همیشه با خانواده خود مشکلدارید؟ آیا همیشه دیگران سرتان کلاه میگذارند؟ آیا همیشه دیگرانی وجود دارند که شما را آزار دهند؟ از خودتان بپرسید چه باوری درون من وجود دارد که باعث ایجاد این اتفاقات میشود.
در زبان انگلیسی به آنها تریگر میگویند. «اتفاقات، کلمات و عبارات، اقدامات، صداها، رفتارها و یا عمل مشخصی هستند که از طرف دیگران انجام میشوند و باعث عکسالعمل شدید در من میشوند».
محرکهای احساسی باعث ایجاد یک عکسالعمل آنی، قوی و خودکار در شما میشوند و احساساتی مثل درد، ناراحتی، ترس، ناامیدی، هراس، بیارزشی و چیزهایی شبیه به اینها را در شما زنده میکنند. اکثر آدمها تعداد زیادی از این محرکها دارند.
جملات زیر را تکمیل کنید:
وقتی……… (نام شخص)……………، این کار را میکند………………………… (چهکاری؟)………………… من احساس…………………………….. میکنم و این واکنش را نشان میدهم………………………………..
من امروز قصد دارد در یک مصاحبه استخدامی شرکت کنم. اگر نقشه و پیشگویی من بر پایه یک سیستم باوری منفی و نامتعادل باشد من شروع میکنم بهپیش بینی منفی آینده: من که میدانم قبول نمیشوم، مهارت خاصی هم که ندارم، شانس بیاورم رزومهام را نخوانند، وای چه آبروریزی میشود، نکند با من بدبرخورد کنند، نکند من را بیرون بیندازند، من خیلی بدشانسم، باید منتظر اتفاقات بد باشم.
اینها پیشگویی هستند. باورهای پیشگوییکننده باورهایی هستند در مورد انتظاری که از رفتار دیگران داریم.
بعضی از تواناییهای خیلی خوب شما، پوششی هستند بر روی باورهای نادرست درونی. تقریباً این مهارتهای خوب را در کار و حرفه خودتان نمایش میدهید و نمیتوانید بهراحتی در محیط خانه و وقتی با خودتان تنها هستید آن را انجام بدهید.
مثلاً شاید کسی در محل کارش خیلی منظم باشد و همهی کارها را سروقت انجام دهد اما در خانه کاملاً آدم نامنظمی باشد. شاید این مهارتها برای دیگران خوب کار کنند ولی برای خود شخص و روابط شخصیاش خوب نیستند و کار نمیکنند. شاید این بحث کمی به نظرتان شبیه بحث نیمهتاریک وجود ۱ و سایهها باشد. ما برعکس چیزی که تظاهر میکنیم هستیم، هستیم.
یکی از بهترین راههای کشف باورهای نادرست هستهای درون این است که من از خودم بپرسم: چه تعریفهایی از من، من را ناراحت میکند. مثلاً اگر کسی به من بگوید تو چقدر انسان موفقی هستی آیا من نمیتوانم قبولش کنم؟ یا اگر کسی بگوید تو چقدر زیبا هستی؟ چه تعریفها و تمجیدهایی شما را ازنظر احساسی به هم میریزد و ناراحت میکند.
کلماتی که در صحبتهای خودتان زیاد تکرار میکنید به یک باور درونی وصل هستند. البته این مورد برای خود شما تا حدی مخفی است اما دیگران بهسادگی میتوانند آنها را تشخیص بدهند. مثلاً ممکن است من جذب قدرت بشوم. مدام از قدرت زنان صحبت کنم. به خانمهای اطرافم نصیحتکنم که قوی باشید. ضعیف نباشید. در برابر طوفانهای زندگی قوی برخورد کنید. اینها میتواند بهطورجدی نشاندهنده باورهای درونی من مثل “من ضعیف هستم” “من آسیبپذیر هستم” “من قربانی هستم” و… باشد. نمود بیرونی این باورها به شکل صحبتهای فوق بروز میکند.
در خلال یک موقعیت، در برخورد با دیگران، در برخورد با موفقیت دیگران، بعد از تمام شدن یک موقعیت، شما به خودتان چه میگوید؟ اینها خودگوییهای درونی شما هستند؛ نشخوارهای ذهنی. ترفندهای ذهن برای به هم ریختن وجود شما. از شما میخواهم از این به بعد حواستان به خودگوییهای ذهنتان باشد.
پرسشنامه کشف باورهای مالی را از اینجا دانلود کنید.
پرسشنامه کشف باورهای لاغری و سلامتی را از اینجا دانلود کنید.
یک کاغذ بردارید. یکی از باورهایی که پیدا کردید را بالای برگه مینویسید: مثلاً “من دیده نمیشوم.”
زیر آن مینویسید: از تولد تا ۵ سالگی.
سپس ۲ ستون میکشید. در یک ستون شواهدی از گذشته که این باور را تأکید میکردند مینویسید. مثلاً مادرم تعریف میکند گوشه اتاق گریه میکردم و مادرم حواسش به برادر کوچکترم بوده است. در ستون بعدی شواهدی از گذشته سنین بین ۰ تا ۵ سال را مینویسید که در آن برخلاف باور فعلی یک اتفاق مثبت افتاده است. مثلاً پدر و مادرم برای من یک جشن تولد بزرگ گرفتند. هر چیزی که از خاطرات، گفتهها و شنیدهها، القاب و برچسبها یادتان میآید را بنویسید. بعدازاینکه بهاندازه کافی نوشتید به ۵ سال بعدی زندگی بروید و همینطور تا ۲۰ سالگی را مرور کنید.
سالها پیش یک مهندس آمریکایی علاقهمند توانست روشی را کشف کند که با دسترسی به ناخودآگاه و خنثی کردن احساس ناشی از خاطرات به درد مراجعش برای همیشه پایان دهد. نام وی گری کریگ بود. گری کریگ در سال ۱۹۹۱ با دکتر راجر کالاهان روانشناسی تیزهوش و اهل مطالعه آشنا شد و چهار سال صرف ایجاد روش جدیدش نمود. در سال ۱۹۹۵ آن را در برخی محافل خصوصی مطرح کرد و از ۱۹۹۷ اقدام به برگزاری همایش و آموزش و اجرای روش خود نمود. کتاب راهنمای ایافتی به ۱۹ زبان (ازجمله فارسی) ترجمهشده و خبرنامه اینترنتیاش نیز بدون حتی یک دلار تبلیغ اکنون ۳۵۰۰۰۰ مشترک دارد. کاربران آن در ۵۷ کشور مختلف (ازجمله کشورهای همجوار ترکیه، عربستان، امارات و عمان) حضور دارند. این روش ایافتی (Tapping) یا Emotional freedom technique تکنیک رهاسازی احساسات نام دارد. در این روش بر برخی نقاط مورداستفاده در طب سوزنی و طب فشاری با سرانگشتان ضرباتی زده میشود و همزمان فرد بر روی مشکل خود تمرکز مینماید و گاهی هم کلمات و جملاتی بر زبان میآورد که به تمرکز بیشتر کمک میکنند. ایافتی (Tapping) این امکان را به ما میدهد که احساسات ناخوشایندی نظیر آزردگی، گناه، ترس و یا خشم را که بر روی زندگیمان تأثیر دارند برطرف سازیم و یا تغییر دهیم. مردم تنها پس از چند دور ضربه زدن اظهار میدارند که سبکتر و آرامتر شدهاند و راحتتر میتوانند نفس بکشند. ایافتی (Tapping) – ویدیوی آشنایی با EFT را از اینجا ببینید– را میتوان بهراحتی آموخت و هرکسی قادر به استفاده از آن است. با ایافتی نوعی احساس جدید سلامتی به ما دست میدهد و نحوه تأثیرگذاری تنش بر ما نیز تغییر میکند. با بهرهگیری از این روش شفابخش طبیعی میتوانیم بفهمیم که افکار و باورها و احساسات چه نقشی بر جسم و زندگی ما دارند و چگونه میتوانیم آگاهانه تغییرات مطلوبی را در آنها ایجاد کنیم.
یکی از راههایی که در NLP برای تغییر دادن باورها وجود دارد، روشی است به نام «زنجیر کردن باورها». در این روش شما یک باور نادرست را برای تغییر در ذهن دارید. بهصورت نمادین از چند مرحله عبور میکنید تا آماده رها کردن و پذیرش باور جدید شوید.
چهار دایره روی زمین بکشید. در دایره اول ما باور محدودکننده فعلی را نمایش میدهیم. در دایره دوم در مورد نیت مثبت باور محدودکننده حرف میزنیم. در دایره سوم در مورد جنبههای مثبت باور محدودکننده بیشتر حرف میزنیم. در دایره چهارم یک باور قوی و نیروبخش میگذاریم. با این روش ما در مورد باور فعلی تردید میکنیم و آماده رها کردنش میشویم. سپس یک باور نویدبخش بهجای آن میگذاریم.
“چه میشود اگر ” سوال جالبی است که راه را به روی بسیاری از مسائل باز میکند. “چه میشود اگر ” به ما اجازه میدهد آینده را ببینیم، موانع هدف را کشف کنیم و درنهایت احساس آزادی کنیم. فکر کنید مسئلهای دارید و یا چیزی ذهن شما را مشغول کرده است. شما با پرسیدن این سوال شروع به کشف مانعهای درونی خودتان میکنید. مثلاً من میخواهم به یک مصاحبه استخدامی بروم و استرس زیادی دارم. شروع به پرسیدن این سوال از خودم میکنم. چه میشود اگر قبول بشوم؟ چه میشود اگر آرام باشم؟ چه میشود اگر از من خوششان بیاید؟ چه میشود اگر با حقوق بالا استخدام بشوم؟ با تکرار این سوال نهتنها باورهای محدودکننده به سطح میآیند و کشف میشوند، بلکه میتوانید آنها را از بین ببرید و ارتعاش شما لحظهبهلحظه بالاتر برود. داشتن چیزی که آرزوی آن را دارید برای شما قابلباور و قابللمس میشود و دیگر دور از انتظار و دسترس نیست. پس هر کارآگاهی از سوال “چه میشود اگر ” استفاده میکند تا باورهایش را بیرون بکشد و حل کند.
یکی از روشهای حذف باورهای هستهای و باورهای محدودکننده روش هیپنوتیزم هستند؛ اما استفاده از این روشها نیاز به یک متخصص حرفهای دارد و شما بدون کمک متخصص نمیتوانید از هیپنوتیزم استفاده کنید و من هم توصیه میکنم هرگز این کار را نکنید. اگر میخواهید از این روش استفاده کنید حتماً مطمئن شوید که از یک متخصص و نه یک فرد عادی کمک گرفتهاید؛ اما روشی هم وجود دارد به نام خود هیپنوتیزم که نوع بسیار سادهشده هیپنوتیزم است که خودتان میتوانید آن را انجام دهید. خود هیپنوتیزم یعنی آنکه شما خودتان را هیپنوتیزم کنید، این کار تنها با تمرکز و تفکر خود فرد صورت میپذیرد. در خود هیپنوتیزمی انسان با تأثیر گذاشتن در ضمیر ناخودآگاه میتواند اخلاق و تواناییهای خویش را تغییر دهد. روشهای متعددی در هیپنوتیزم وجود دارد که در اصول مانند هم هستند. روش که در اینجا بیان میشود، هیچگونه ضرر یا خطری ندارد، سعی کنید که خوابتان نبرد.
پیشنهاد میکنم با صدای خودتان یا یک فرد دیگر یک فایل صوتی برای تغییر باورها ایجاد کنید و این فایل صوتی را در مواقعی که ذهن آماده پذیرش است گوش دهید و باورهایتان را حذف کنید؛
“محدوده امن ” یا “محدوده راحتی ” یک حوزهی امن است که در آنمن احساس راحتی میکنم و نیازی به خطر کردن نیست. کاملاً مشخص است که تا وقتی از این محدوده بیرون نیایم دستاورد جدیدی هم نخواهم داشت و تنها دستاوردهای قبلی را تکرار میکنم. محدوده راحتی سقفی است که برای دستاوردها و کاراییهای خودتان قائلید و جرأت نمیکنید از آن فراتر برید. نتایج زندگی شما منعکسکننده محدودههای راحتی شما هستند. معمولاً معجزات، دستاوردهای عالی و عملکردهای بالا در بیرون محدودههای راحتی اتفاق میافتند.
احساس اضطراب نشانه بزرگ محدوده راحتی است. سوالات زیر را از خودتان بپرسید:
کوه یخی یا IceBerg را که یادتان است. دو قسمت خودآگاه بالای کوه یخ که ده درصد آن را تشکیل میدهد و ۹۰ درصد زیرین کوه یخ که قسمت ناخودآگاه است.
وقتی میگوئید من پول بیشتری میخواهم این خودآگاه شماست که حرف میزند. من میخواهم موفق شوم. من میخواهم معروف شوم. من میتوانم موفق شوم. همه اینها حرفهای خودآگاه است؛ اما ناخودآگاه خیلی بزرگتر و عمیقتر و قویتر است. قسمتی از ناخودآگاه شما را باورهای شما تشکیل میدهد که در حال کشف آنها هستیم. خاطرات هم بخشی از ناخودآگاه شما هستند. همانطور که گفتم ناخودآگاه شما قدرت بیشتری دارد. پس اگر ناخودآگاه بگوید نمیشود پولدار شد یا پولدار شدن سخت است، مهم نیست خودآگاه چه بگوید، درهرصورت ناخودآگاه پیروز این میدان است. وقتی خودآگاه چیزی میگوید و ناخودآگاه چیز دیگر میگوید تضاد، ناهماهنگی و یا وارونگی روانی پیش میآید.
اگر نمی دانید چطور باورهای مانع ذهنیتان را کشف کنید، این پیدیاف رایگان را دانلود کنید.
۱۶ روش کشف باورهای مانع ذهنی
DOWNLOAD
از کشف ناخودآگاهتان لذت ببریدراهنمای کشف باورهای ذهنی
ایمیل خود را وارد کنید
متنی که مطالعه کردید خلاصه ای از کتاب کارآگاه درون نوشته من “نازنین سخاوتی” است. اگر تمایل دارید با تمرینهای عملی باورها را کشف و آنها را حذف کنید این کتاب مناسب شماست.
منابع اطلاعاتی بیشتر:
محصول آشنایی بیشتر با دنیای باورهای ذهنی
محصول روش حذف باورها با ای اف تی
محصول راهنمای کشف باورهای مانع مالی و ثروت
محصول دوره آموزشی صفر تا صد تپینگ (EFT)
مقالات مرتبط با باورهای محدودکننده
۱۶ روش کشف باورهای مانع ذهنی